جدول جو
جدول جو

معنی نی نی - جستجوی لغت در جدول جو

نی نی
عروسک، بچۀ کوچک
مردمک چشم
تصویری از نی نی
تصویر نی نی
فرهنگ فارسی عمید
نی نی
طفل خرد، بچه، کودک، ببه، به به، (یادداشت مؤلف)،
- نی نی کوچولو، بچۀ کوچک، کودک خرد،
-، در مقام تحقیر وتنبیه کسی که اطوار خارج درمی آورد بدو گویند: نی نی کوچولو دیگر وقت این کارهای تو گذشته، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده از فرهنگ فارسی معین)،
، مردم چشم، مردمک چشم، مردمک، انسان العین، ببک، ببه، بؤبؤ، (یادداشت مؤلف)، در زبان اطفال خرد، نقوش انسانی، صورت، شکل، عکس، (یادداشت مؤلف)، عروسک
لغت نامه دهخدا
نی نی
کلمه ای است در نفی که به طور تأکید استعمال می کنند، (ناظم الاطباء)، نه ! نه !، (فرهنگ فارسی معین) :
نی نی که چرخ و دهر ندانند قدر فضل
این گفته بود گاه جوانی پدر مرا،
ناصرخسرو،
نی نی به گمان نیکم از بخت
کارم همه چون گمان ببینم،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
نی نی
مردمک چشم، عروسک به زبان کودکان 4- بچه کوچولو
تصویری از نی نی
تصویر نی نی
فرهنگ فارسی معین
نی نی
مردمک چشم، بچه، به زبان کودکان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان گل تپۀفیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در شش هزارگزی خاور سقز و 3 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ سقز به میاندوآب، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 200 تن سکنه است، از چشمه و رودخانه مشروب میشود و محصولاتش غلات، لبنیات و توتون است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم میدانی نیشابوری ادیب. ابن خلکان گوید: او ادیبی فاضل و عارف بلغت و از خصیصین ابوالحسن واحدی صاحب تفسیر بود و سپس نزد دانشمندان دیگر بتکمیل دانش خویش پرداخت و در فن عربیّت خصوصاً در لغت و امثال عرب استاد شد و در آن دو صاحب تصانیف مفیده است از جمله: کتاب الأمثال و آن در باب خود بی نظیر است و کتاب السامی فی الأسامی و او استماع و روایت حدیث کرده است و غالبا بدین دوبیت مترنم بود و گمان میکنم او راست:
تنفس صبح الشیب فی لیل عارضی
فقلت عساه یکتفی بعذاری
فلما فشا عاتبته فاجابنی
ایا هل تری صبحا بغیر نهار.
و وفات او به چهارشنبۀ 25 رمضان سال 518 هجری قمری به نیشابور بود و او را به درب میدان زیاد بخاک سپردند. و میدانی بفتح میم منسوب است به میدان زیاد بن عبدالرحمن وآن محلتی است به نیشابور و پسر میدانی ابوسعد سعید بن احمد نیز فاضلی ادیب بود و او راست: کتاب الأسمی فی الاسماء و به سال 539 درگذشته است -انتهی. و یاقوت گوید پس از تلمذ نزد واحدی از یعقوب بن احمد نیشابوری علم و ادب فرا گرفته است و علاوه بر کتبی که سابقاً ذکر کردیم کتاب انموذج را در نحو و کتاب الهادی للشادی و کتاب النحو المیدانی و کتاب نزههالطرف فی علم الصرف و کتاب شرح المفضلیات و کتاب منیه الراضی فی رسائل القاضی را از وی نام میبرد و گوید اسعد بن محمد مرسانی درباره کتاب السامی گوید:
هذاالکتاب الّذی سمّاه بالسّامی
درج من الدر بل کنز من السّام
ما صنفت مثله فی فنه ابداً
خواطرالناس من حام و من سام
فیه قلائد یاقوت مفصله
لکل اروع ماضی العزم بسّام
فکعب احمد مولای الأمام سما
فوق السماکین من تصنیفه السامی.
و باز گوید: محمد بن المعالی بن الحسن الخواری در کتاب خویش موسوم به ضالّهالأدیب من الصحاح و التهذیب آورده است که مکرر از کتاب اصحاب وی شنیدم که میگفتند اگر ذکا و شهامت و فضل را صورتی بودی میدانی آن صورت بود و هرکه در کلام میدانی تأمّل و در آثار او پژوهش کند داند که دعوی اصحاب وی صدق است. و از شاگردان میدانی است: الامام ابوجعفر احمد بن علی المقری البیهقی و پسر میدانی سعید که پس از پدر خویش امام و پیشوای ادب و علم بود. و ابوالحسن بیهقی در کتاب وشاح الدمیه گوید: الامام استاذنا صدرالافاضل ابوالفضل احمد بن محمد بن احمد المیدانی صدرالادباء و قدوهالفضلاء قدصاحب الفضل فی ایّام نفد زاده و فنی عتاده و ذهبت عدّته و بطلت اهبته فقوم سنادالعلوم بعد ما غیّرتها الأیام بصروفها و وضع انامل الأفاضل علی خطوطها و حروفها و لم یخلق الله تعالی فاضلا فی عهده الا و هو فی مائده آدابه ضیف و له بین بابه و داره شتاء و صیف و ما علی من عام لجج البحر الخضم و استنظف الدرر ظلم و حیف. و باز گوید: این امام از کسب دست خویش میخورد.
و از اشعار اوست:
حننت الیهم والدیار قریبه
فکیف اذا سارالمطی ّ مراحلا
وقد کنت قبل البین لاکان بینهم
اعاین للهجران فیه دلائلا
و تحت سجوف الرقم اغید ناعم
یمیس کخوط الخیزرانه مائلا
و ینضو علینا السیف من جفن مقله
تریق دم الأبطال فی الحب باطلا
و تسکرنا لحظاً و لفظاً کأنّما
بفیه و عینیه سلافه بابلا.
و نیز او راست:
شفه لماها زاد فی آلامی
فی رشف ریقتها شفاء سقامی
قد ضمناجنح الدجی و للثمنا
صوت کقطّک ارؤس الاقلام.
و هم او راست:
یا کاذبا اصبح فی کذبه
اعجوبه ایّه اعجوبه
و ناطقا ینطق فی لفظه
واحده سبعین اکذوبه
شبهک الناس بعرقوبهم
لما رأوا اخذک اسلوبه
فقلت کلا انه کاذب
عرقوب لایبلغ عرقوبه
لغت نامه دهخدا
صابونی نیشابوری. وفات وی به سال 449 هجری قمری بوده است. او راست کتاب اربعین
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور واقع در هیجده هزارگزی خاور نیشابور. ناحیه ای است واقع در کویر شورزار. گرمسیر. دارای 125 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. و اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از پادشاهان لولویی، در ناحیۀ سرپل زهاب، دومرگان کتیبه ای یافته که یکی از قدیمترین آثار باستانی آسیاست و صورت آنوبانی نی بر آن منقوش است که پای بر روی اسیری نهاده و از نی نی رب النوع دو اسیر دیگر می گیرد که بینی یکی از آن دو مهار شده و اسرای دیگر در زیر این کتیبه اند و نوشته های آن از کثرت قدمت سوده و فرسوده است و بدرستی قابل خواندن نیست
لغت نامه دهخدا
نیکولو پاگانی نی قول ساز و ویولون زن ایتالیائی مولد بسال 1782م، / 1198 هجری قمری در ژن و وفات در سنۀ 1840م، (1255 هجری قمری) وی به استعداد و قریحۀ عالی خود در موسیقی مشهور شد و قطعات بسیاری در ویولن تصنیف کرد
لغت نامه دهخدا
ابن عباس بن محمد جوینی نیشابوری، مکنی به ابوعمران، از محدثان بزرگ بود و از تألیفات اوست: ’کتاب’ به روش و طریقه ’صحیح’ مسلم که ابن عماد آن را همتای صحیح مسلم دانسته است. وی در جوین به سال 323 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 چ 2 ص 274). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن محمد بن احمد بن ابراهیم المیدانی النیشابوری. مکنی به ابوالفضل. عبدالغافر گوید: میدان محله ای از نیشابور است که احمد بدانجا ساکن بود و از این رو به میدانی معروف شد و او ادیبی فاضل و عالمی نحوی و لغوی بود و چنانکه عبدالغافربن اسماعیل الفارسی در کتاب سیاق گوید، او در رمضان سال 518 هجری قمری بشب قدر درگذشت و جسد وی بمقبرۀ میدان بخاک سپردند. او شاگرد ابوالحسن علی بن احمد واحدی و یعقوب بن احمد نیشابوری است و صاحب تصانیفی است از جمله: کتاب جامع الامثال که در نهایت جودت است و کتابی السامی فی الاسامی. و کتاب انموذج در نحو و کتاب الهادی للشادی. و کتاب النحو المیدانی. کتاب نزهه الطرف فی علم الصرف. کتاب شرح المفضلیات. کتاب منیه الراضی فی رسائل القاضی. و اسعد بن محمد مرسانی در وصف کتاب السامی فی الاسامی گوید:
هذا الکتاب الذّی سماه بالسامی
درج من الدر بل کنز من السام
ما صنفت مثله فی فنّه ابداً
خواطر الناس من حام و من سام
فیه قلائد یاقوت مفصله
لکل اروع ماضی العزم بسام
فکعب احمد مولای الأمام سما
فوق السماکین من تصنیفه السامی.
و محمد بن المعالی بن الحسن الحواری در کتاب ضاله الادیب من الصحاح و التهذیب ذکر میدانی آورده و گوید بارها از کتاب اصحاب او شنیدم که میگفتند اگر ذکا و شهامت و فضل قبول صورت میکرد میدانی آن صورت بود. و آن کس که در کلام میدانی متأمل شود و پیروی او کند داند که این دعوی صدق باشد. و از کسانی که تلمذ او کردند و بدو تخرج یافتند یکی امام ابوجعفر احمد بن علی المقری البیهقی و دیگر پسر او سعید بن احمد بن محمد میدانیست و او پس از پدر امام بود.و عبدالغافربن اسماعیل دو بیت ذیل را از گفته های میدانی نقل کرده است:
تنفس صبح الشیب فی لیل عارضی
فقلت عساه یکتفی بعذاری
فلما فشاعا تبته فاجابنی
الاهل یری صبح بغیر نهار.
و ابوالحسن بیهقی در کتاب وشاح الدمیه در وصف میدانی گوید:الامام، استاذنا صدرالافاضل ابوالفضل احمد بن محمد بن احمد المیدانی، صدر الادباء و قدوه الفضلاء، قد صاحب الفضل فی ایام نفد زاده و فنا عتاده و (ذهبت) عدته وبطلت اهبته، فقوم سناد العلوم بعد ما غیرتها الایام بصروفها، و وضع انامل الافاضل علی خطوطها و حروفها. ولم یخلق اﷲ تعالی فاضلا فی عهده الا و هو فی مائده آدابه ضیف و له بین بابه و داره شتاء وصیف و ما علی من عام لجج البحر الخضم و استنزف الدرر ظلم و حیف. و این امام روزی از کسب دست خویش میخورد و خود این ابیات خویش مرا بخواند:
حننت الیهم و الدیار قریبه
فکیف اذاسارالمطی مراحلا
و قد کنت قبل البین لاکان بینهم
اعاین للهجران فیهم دلائلا
و تحت سجوف الرقم اغید ناعم
یمیس کخوط الخیزرانه مائلا
و ینضو علینا السیف من جفن مقله
تریق دم الابطال فی الحب باطلا
و تسکرنا لحظاً و لفظاً کانما
بفیه و عینیه سلافه بابلا.
و هم او راست:
شفه لماها زاد فی آلامی
فی رشف ربقتها شفاء سقامی
قد ضمنا جنح الدجی و للثمنا
صوت کقطک ارؤس الأقلام.
و هم از اوست:
یا کاذباً اصبح فی کذبه
اعجوبه ایه اعجوبه
و ناطقاً ینطق فی لفظه
واحده سبعین اکذوبه
شبهک الناس بعرقوبهم
لمّا رؤوا اخذک اسلوبه
فقلت کلا انه کاذب
عرقوب لا یبلغ عرقوبه.
(معجم الادباء ج 2ص 107)
و ابوالفضل احمد بن محمد و رجوع به سعید بن احمد بن محمد المیدانی و رجوع به روضات ص 80 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش نطنز شهرستان کاشان در 12 هزارگزی غرب نطنز و 3 هزارگزی غرب جادۀ نطنز به کاشان. در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 340 تن سکنه است. آبش از قنوات، محصولش غلات و خربزه و انار و انجیر و شغل مردمش زراعت و گله داری است. مزارع عباس آباد، احمدآباد، کالیجان و لاسج جزء این ده است و در مزرعۀ عباس آباد کاروانسرای شاه عباسی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(یَک)
نی نی خرد. (یادداشت مؤلف). نی نی کوچک. (فرهنگ فارسی معین). تصغیر نی نی به معنی بچۀ کوچک است، مثلاً وقتی بخواهند بگویندکسی به حد رشد رسیده و باید عاقل و بالغ باشد گویند ’فلان کس (خاصه اگر زن باشد) دیگر نی نیک که نیست یا تو نی نیک نیستی که این اداها را از خودت درمی آوری’. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جیووانی ماریا، آهنگ ساز نامدار ایتالیایی است، وی به سال 1545 میلادی متولد شد و در سال 1607 درگذشت، او معروفترین مدرسه موزیک شهر رم را تأسیس کرد
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ فَ)
سهل بن احمد بن علی ارغیانی نیشابوری فقیه شافعی صوفی. او در اول بمرو نزد ابوعلی سبخی به استفادت علوم پرداخت و سپس نزد قاضی حسین بن محمد مروروذی کسب دانش کرد و از ابوبکر بیهقی و ناصر مروروذی و عبدالغفار بن اسماعیل بن عبدالغافر فارسی صاحب کتاب مجمعالغرائب استماع حدیث کرد سپس به نیشابورشد و در محضر امام الحرمین ابوالمعالی جوینی بتکمیل دانش پرداخت و پس از آن قضای ارغیان بدو مفوض شد و آنگاه که بزیارت خانه رفت در عراق و حجاز و جبال درک صحبت مشایخ حدیث کرد و دربازگشت از مکه شیخ حسن سمنانی یکی از شیوخ متصوفه را بدید و در اثر صحبت او امرقضا رها کرد و انزوا گزید و از مال خویش سرائی محقرصوفیان را کرد و هم بدان خانه به تصنیف و عبادت بقیت عمر بگذاشت و در مستهل محرم 499 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
نی نی کوچک (نی نی)، توضیح وقتی بخواهند بگویند کسی بحد رشد رسیده و باید عاقل و بالغ باشد گویند: (فلان کس (خاصه اگر زن باشد) دیگر نی نیک که نیست یا یاتونی نیک نیستی که این اداها را از خودت در می آوری)
فرهنگ لغت هوشیار
چشم کوچک، کسی که به طرز غیرطبیعی کوچک باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
دانه های ریزی که در خوشه ی انگور روییده به مرور تبدیل به
فرهنگ گویش مازندرانی
مردمک چشم
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در حومه نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی آسمانی
دیکشنری اردو به فارسی